مادر
21 فروردین 1394 توسط بديعي خوزاني
مادر مهربانم …
در آن لحظه که چشمانم به دنیای زمینی باز شد ،
مهربانی لبخند زیبایت را که رو به من خودنمایی می کرد را با تمام وجودم حس کردم…
آن لحظه را هنوز به خاطر داری که لبخند پر مهرت ناگهان با گریه های من
تبدیل به ترسی از روی مهربانی شد؟
دلت لرزید و نگرانی در پشت آن چره ترسان در دلت ایجاد ..
که ای وای چه شده است؟!
از همان لحظه بود که فهم این را یافتم که در کنار چنین موجود آسمانی
خواهم توانست خوشبختی و آرامشی وصف نشدنی را تجربه کنم…
مادرم …
روزت مبارک !